مهاتما گاندی
25 آبان 1395 توسط respina
روزی مهاتما گاندی در داخل شهر کنفرانسی داشت وبه پسرش گفته بود ساعت 5عصر به دنبالش بیاید
پسر که ماشینش را برای تعمیر ب تعمیرگاه برده بود،ماشین را تحویل گرفته وفراموش کرد که قرار است
ساعت5 ب دنبال پدر برود…
ویک ساعت دیرتر رفت… پدر که چشم انتظار پسر بود از او دلیل تاخیرش را پرسید و پسر به دروغ گفت که
ماشینش را دیرتر تعمیر کرده و تحویل دادند. پدر با ناراحتی جواب داد قبل از امدنت به تعمیرگاه تماس
گرفتم وگفتند یک ساعت قبل تر راه افتادی…از داخل شهر تا مقصد خانه را پیاده میروم تا ببینم کجای
راه تربیتم اشتباه کردم که تو دروغ را آموختی.
پسرش مینویسد الان که 80سال دارم هربار که آن خاطره ی پدرم یادم می افتد یادم می اید بعد از ان
هیچ گاه در زندگانیم دروغ نگفتم.